سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنی کوتاه پیرامون آسیب شناسی نگاه غرب به زن

در حمایت از موج وبلاگی " زن غربی را آزاد کنید"

زن غربی را آزاد کنید

کمی پایین تر از سطوح کف آلود رسانه ای و تبلیغاتی تمدن غرب و در اعماق بحران زده ی فرهنگی و اقتصادی و از همه مهمتر مذهبی جوامع غربی زنان بیش از دیگران در معرض انواع مظالم و مفاسد و بی عدالتی ها دردمندانه در حال گذران زندگی هستند . چیزی که این زندگی تلخ را سیاهتر می کند امتزاج نامبارک این ظلم ها با فقر آگاهی و جهل مرکب این دردمندان بدون درد است . پدیده ای که همزمان  - و البته با پیشینه ای درازتر - با موج بیداری در خاورمیانه در جامعه ی غربی در حال گسترش بوده و هست و بهترین نامی که برای آن می توان برگزید موج غفلت می باشد . موجی که طراحان و پدرخوانده های آن با هدف استعمار و به بندگی کشیدن توده ی بانوان راه انداختند و با تبلیغات دروغین و جلوه سازی های غیر واقعی و تئوری سازی های تصنعی بین وضعیت کنونی زنان و استعداد ها و ظرفیت های بی نظیر آنان فاصله های غیر قابل توجیهی ایجاد کردند .

زن غربی امروز در صحن رسانه های رنگارنگ با افتخار و با سربلندی قدم می زند و در خیال متوهم خود در اوج کمال و تعالی قرار دارد و تمام ارزش های خود را بارور کرده است . حال آن که جز هیچ ، سرمایه ای ندارد و تمام هستی و ظرفیت و استعداد بزرگ خویش را به ثمن بخسی به پای هوس مردان قدر نشناس ریخته است و در ذهن خود در این معامله ی ناجوانمردانه سود نیز کرده است . معامله ای بی شرمانه و غیر عادلانه که در آن به ازای بذل اصل سرمایه به او فرصت عرضه ی بیشتر و ارزانتر آن داده می شود!

زن غربی امروز در اوج مظلومیت قرار دارد . او بدون این که بداند تمام استعداد ها و توانمندی های بی مانند خود را که در منوی قابلیت های هیچ مردی یافت نمی شود را نا آگاهانه در مسلخ شهوات و خودخواهی های مردان مزور و سودجو ذبح می کند و غم انگیز تر این که با افتخار این خسران عظمی را به جان می خرد و به تعبیر گویا تر آن را نوش جان می کند!

زن غربی را آزاد کنید

گاهی این ناآگاهی مزاج عدالت طلب انسان را از آن ظلم ها بیشتر آزار می دهد . امثال این پیوند شوم ظلم و جهل را تاریخ بار ها به خود دیده است . در روایتی امام زین العابدین ( علیه السلام ) دردمندانه در یادآوری واقعه ی عاشورا می فرمایند سی هزار مسلمان فرزند رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را محاصره کردند و قربة الی الله به شهادت رساندند . سیاق کلام حضرت نشان از دردی عمیق دارد . دردی که بواسطه ی جهالت مردمان همواره مهمان سینه ی پدران معنوی بشریت بوده است . زیرا آن ظالمان دوزخی سید جوانان اهل بهشت را با نیت تقرب به خداوند متعال به قتل رساندند .

ظلم آشکار و بی حدی که امروزه و در اوج هیاهوی داعیه های دروغین غرب همراه با زهر جهالت و نادانی به کام بانوان مظلوم دنیا ریخته می شود . بازنده هایی که از سر غروری نابجا خود را فاتحان بزرگ عصر جدید می دانند در حالی که هیچ بازنده ای را توان رقابت با آنان بر سر خسارت و زیان وجود ندارد و همین غفلت و سکر جهالت است که تحمل این ستم های بزرگ را بیش از پیش برای وجدان های بیدار در هر گوشه و کنار عالم سخت و طاقت فرسا می کند .

امواج قابل توجه اسلام گرایی بین بانوان ستمدیده ی غربی ناظر به این نکته است که یگانه راه مبارزه و رویایی با ستمگری هیولای متمدن غرب آگاهی بخشی استراتژیک و موثر به این تشنگان معارف و معالم است . دیو استبداد فرهنگی ریشه ها و پایه های شوم خود را بر جهل و نادانی زنان بنا کرده و بهترین راه شکست دادن این هیمنه ی ظالمانه هجمه ی ریشه ای به رکن آن یعنی ناآگاهی عمومی بانوان نسبت به ارزش ها و قابلیت های آن هاست . زنان باید با حقیقت و ماهیت رویکرد تمدن غرب به آن ها آگاه شوند و بدانند که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب این نامعادله و ناموازنه هرگز با هدف سود آن ها یا لااقل یک سود متقابل و منصفانه بین زن و مرد طراحی نشده و زنان بازندگان همیشگی این مسابقه خواهند بود .

زن غربی را آزاد کنید

بانوی معاصر باید دیده ی بصیرت خویش را بگشاید تا به وضوح ببیند که شیادان فرصت طلب چگونه بساط منافع خود را روی تبرج زنان غفلت زده پهن کرده اند و چگونه از رودخانه ی نادانی آنان ماهی های شهوت و منفعت خویش را صید می کنند . آن چه به نظر می رسد این است که نفس این آگاهی بخشی می تواند نقش بسیار اساسی در تغییر عملکرد بانوان در جوامع غربی داشته و روند آنان را از انفعال به فعالیت ارتقا دهد . در این مرحله زن انگیزه ی کافی را جهت الگوسازی متناسب با شاخصه های خود پیدا خواهد کرد و تبعیت مستضعفانه از الگو های تحمیلی را رها خواهد کرد و به نوعی استقلال هویتی پیدا خواهد کرد .

البته نباید فراموش کرد که ارباب سلطه به این تاثیرات ژرف وقوف کامل دارند و به همین سبب با تمام تلاش در راستای کمرنگ کردن صدای حقانیت و دادرسی فرهنگ دینی و یا واژگونه نشان دادن آن با استفاده از همه ی ابزار های رسانه ای و تبلیغاتی که در اختیار دارند برنامه ریزی و حرکت می کند تا جایی که گاهی به نظر می رسد آنان خیلی بیشتر از بعضی کارشناسان مذهب و داعیه داران فرهنگ دینی از برد بلند معارف وحیانی و آموزه های دینی آگاهی دارند و خطر آن را در کمال جدیت و مراقبت با تمام وجود احساس می کنند . این در حالی است که همانطور که اشاره شد گاهی از درون جامعه ی دینی تریبون هایی به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مشغول القای نظریه ی واهی کاربردی نبودن مفاهیم دین و جواب گو نبودن آموزه های آن در عصر حاضر هستند که با نگاهی دقیق تر روشن می شود خود نیز به فقر آگاهی نسبت به محتوای بسته ی وحیانی و یا فقدان باور نسبت به معلومات خود در این حیطه دچار هستند . از این جا اهمیت تعمق در گزاره های دینی مربوط به بانوان و جایگاه و شرایط مختلف آن ها و بررسی موقعیت زن در نظام معرفتی اسلام روشن می شود و خلا بزرگ اقدامات لازم مبلغین دینی در نشان دادن بلندی و تعمق نگاه اسلامی به موضوع زن مشخص می گردد که اگر نبود این کاستی ها و قصورات و تقصیرات در این زمینه صدای رسا و محکم اسلام هیاهو های بی محتوای غرب را به خاموشی نشانده بود.

زن غربی را آزاد کنید

نقطه ی دیگری که بوی کم کاری از آن به مشام می رسد خود بانوان مسلمان هستند که مسلما باید صف نخست مبارزه با این نظام ضد زن را تشکیل بدهند که تحقق این مهم در گرو حرکت هماهنگ و منسجم توده های بانوان فرهیخته در جبهه های مختلف عملیاتی جنگ نرم با این مستکبرین سودجو می باشد و البته لازمه ی اولیه ی این نبرد تقویت آگاهی بانوان و استحکام باور های معرفتی آنان نسبت به ارزش های والای زن می باشد.


ساعت سه تار و عقربه ها ساز می زنند
انگار سیب عمر مرا گاز می زنند

امشب دلم به گفتن یک شعر گرم بود
اما دریـغ، بستر من سخت نرم بود

در ابتدای مصرع اول ربود خواب
از چشم های گرم تغزل قرار و تاب

در بیت خواب قافیه با شب ردیف شد
به به چقدر مصـرع قبلی لطیف شد

پـایین کشید کرکره ی پلک را سپس
پرواز کرد مرغ نگاهم از این قفس

پرواز کرد تا دل مضمون متن ها
ایهام ها، کنایه زدن، عمق بطن ها

شاعر درست در دل رویای نیلگون
ناگاه بی مقدمه گردید سرنگون

ساعت چو روز های دگر روی زنگ بود
شاعر دو ساعتی پس از آن گیج و منگ بود

محمد عابدینی
1390.3.2 


از چاه شهر تا چاله ی بهشت

سفرنامه ی تصویری روستای چاله

دوربین دوربین نبود

عکاس عکاس نبود

روستا روستا نبود

دوربین گوشی موبایل بود و

عکاس بنده ی حقیر بودم و

روستا بهشت برین بود

روستای چاله

اسمش رو گذاشتن چاله

چون در محاصره ی کوه های سر به فلک کشیده قرار گرفته

دیوار های بلندی که دور تا دور بهشت کوچک ما پاسبانی می دن

تا نخوت شهر راهی به داخل اون پیدا نکنه

فقط هر از چندی

چند تا شهرزده ی دودگرفته مثل ما پیدایمون می شه

تا گرد کفش های آسفالت خورده مون رو

توی فستیوال عطر ها و رنگ ها و طعم های ناب طبیعت بتکونیم

اینچنین شد که از چاه شهر دراومدیم و در چاله ی بهشت افتادیم

در بهشت چاله

دست و پنجه ی بچه های جهادی طلا

رد پاشون روی دیوار خونه ی ما هم به جا مونده بود

روستای چاله در کوهپایه های البرز

تذکر وبلاگی: با کلیک کردن روی تصاویر عکس ها رو با سایز بزرگتر و واضحتر ببینین

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های  البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این پراید خسته رو دو روز قبل از سفر خریدم

خواستم با بهشت افتتاحش کنم

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این پیچ رو خیلی دوست دارم

آخرین پیچ جاده هست

وقتی تموم می شه خونه ی بابایزرگم که اولین خونه ی روستاست نمایان می شه

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این هم خونه ی بابابزرگم

خونه ای که با دست های خودش درستش کرده

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این هم پارکینگ اختصاصی خونه

روستای چاله در کوهپایه های البرز

بوی بچگیامون توی هوا موج می زنه

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

به یاد درب های گاراژی ریموت دار شهر

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این عکس رو خیلی دوست دارم

یک عالمه ستاره معطر در پهنه ی آسمان سبز گیاهان سوسو می زنن

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این جا ورودی مزار شهدای روستاست

روستای ما نسبت به جمعیتش شهدای زیادی داره

روستای چاله در کوهپایه های البرز

هم شهید و هم مفقود الاثر

شهدای بی زائر

شب جمعه های خلوت

روستای چاله در کوهپایه های البرز

این مزار عموی عزیزمه

قبل از این سفر دو بار خوابشو دیده بودم

حرف بسیاره

بمونه

روستای چاله در کوهپایه های البرز

و این هم مزار شوهر عمه ی مهربونم

انقدر مهربون که همه عمو صداش می کردیم

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

واقعا اگر این ها علف های هرز هستن پس دیگه گل های تزیینی چه معنایی دارن؟

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

روستای چاله در کوهپایه های البرز

و این گل های زیبا و معطر تقدیم به همه ی میهمان های عزیز سیب خیال

روستای چاله در کوهپایه های البرز


سکوت علوی و خروش فاطمی

در ازدحام آمد و شد روز های سال، فاطمیه رخصت محترمی است برای درنگی کوتاه تا دفتر معرفت فاطمی را تورقی کرده، روح قدم هایمان را در زلال سیره ی سیده ی بانوان عالمین از کجروی و انحطاط تطهیر کنیم. فرصت ارزشمندی تا گردی از الگو های خاک خورده ی بشریت گرفته شود و نفس فاطمی در پیکره ی اعمال مرده مان دمیده شود. وقتی مناسب تا اندکی بیشتر در سیمای آفتابی بانوی دو عالم دقیق شویم و راز سعادت دنیا و آخرتمان را در منش مطهر مادر خلقت جستجو کنیم.

فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بی شک اولین شهید راه دفاع از ساحت ولایت بود. شهادت مادر ما یک حادثه نبود. او آنقدر در دفاع از امیرالمومنین (علیه السلام) پایداری کرد که هتاکان حریم ولایت چاره ای جز کوتاه کردن دست پاکش از دامن ولی امرش نجستند. گر چه گاهی امثال این وقایع در تاریخ اهل بیت از زبان محبین سطحی نگر و طالب شور های احساسی زودگذر حمل به علقه های سببی و نسبی می شود. ولی حقیقت این است که بانوی اسلام دیدی بسیار عمیق تر و وسیع تر داشت و دین و ولایت را در معرض خطر می دید و سینه ی خود را سپر این معانی متعالی نمود. البته این کلام علقه های عاطفی شخصی را انکار نمی کند بلکه محدود دانستن نگاه این آسمانیان خاک نشین را در این سطوح نازل، کم لطفی به عظمت روح آن ها می داند. مانند نگاهی که مع الاسف در مورد آیتم های نهضت عاشورا وجود دارد. برای مثال انگار عده ای از ما محبین جز نسبت برادری بین سیدالشهداء و اباالفضل العباس و زینب کبری (سلام الله علیهم) ارتباطی نمی بینیم. حال آن که ساقی کربلا هیچ گاه در گیر و دار وقایع عاشورا تا قبا از لحظه ی آخر و ندای "یا اخا ادرک اخاک" اشاره ای به اخوت خود نمی کند و مدام حسین بن علی (علیه السلام) را با عناوین دینی خود می خواند و او را امام و مولا خطاب می کند. همانطور که در نوشته ی مربوط به ایام محرم هم عرض شد این رفتار حضرت عباس پیامی روشن دارد که ما را علقه های فامیلی در این دشت بلا جمع نکرده بلکه تمسک به حبل متین الهی یعنی امامت و ولایت ما را گرد هم آورده و این جام های بلا را برای ما "احلی من العسل" کرده است. این نکته ی مهم و کلیدی ای است که در تحلیل نهضت فاطمی هم باید دقیقا به آن توجه نمود.

فاطمیه نقطه ی عطف تاریخ اسلام است. بزرگ ترین تفرقه ی تاریخ اسلام از این نقطه شروع شد. نقطه ای که اکثریت غالب امت اسلام راه ثواب را از راه ناثواب نشناختند و بر خلاف تاکیدات و توصیه های صریح و مکرر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت اصحاب را بر ولایت خدا ترجیح دادند. تمام وقایع بزرگ تاریخ اسلام از آن پس همگی به نوعی تحت تاثیر این ماجرای تلخ قرار داشتند. بیست و پنج سال خانه نشینی امیرالمونین (علیه السلام) و شهادت مظلومانه ی ایشان، داستان غم انگیز تنهایی و شهادت امام مجتبی (علیه السلام)، و سرانجام واقعه ی عظیم عاشورا که بی شک منشا شعله های آتش خیمه های اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را می شود در شراره های درب خانه ی مادر بزرگوارشان یافت. به همین خاطر است که دست های معلوم الحالی همواره مترصد حذف این صفحات معنادار تاریخ مسلم اسلام بوده اند و هستند. مادر سادات در این نقطه ی حساس تاریخ بقدری استادانه و رسواگرانه حرکت کرده اند که رسواشدگان مدینه را مجبور کرده اند تا قلم تاریخ را از در دست مورخان بشکنند.

با توجه به مطلبی که بیان شد دو نکته در فاطمیه توجه و دقت ما محبین فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را می طلبد. یکی این که اهتمام ویژه ای به مجالس حضرت بتول داشته باشیم و فضیلت های بیشمار مادر اسلام را از طریق این مجالس منتشر کنیم و یاد دختر پیامبر را زنده نگه داریم. این روند می تواند یک مبارزه ی نرم را با سیاست حذف برخی از به اصطلاح مسلمانان سامان دهد. مجالسی که در آن به دور از مطالب ابداعی و خلاف واقع که عمدتا پیامدی جز کسر شان این بزرگان ندارد فضایل و احادیث و ذکر مصیبت های مربوط به حضرت بیان و تبیین شود. و دوم این که اهداف بلند و ارزشمند بانو در شلوغی احساساتمان نادیده گرفته نشود. یعنی همانطور که نباید یادمان برود به مادر ما جسارت شده نباید چرایی این جسارت و منشاء رخداد آن مورد بی توجهی ما قرار بگیرد. این که حضرت با کدام انگیزه و هدفی خود را در چنین موقعیتی قرار داده اند. هدف حضرت دفاع از ولایت و در نتیجه اصل اسلام بود. همان هدفی که امیرالمونین (علیه السلام) را وادار به سکوت در برابر همه ی این جنایت ها کرد. البته نه سکوتی به معنای فراموشی کلی ماجرا. نه! سکوتی که خود حضرت در توصیف آن می فرمایند: "تیری در چشم و استخوانی در گلو!" یعنی بغضی فروخفته که سینه به سینه به ارث گذاشته می شود تا به وارث حقیقی اش یعنی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد و او این بغض کهنه را در برق ذوالفقار خود درمان کند. همین بغض های فروخفته ی عاشورایی و فاطمی است که ما را بیش از پیش تشنه ی ظهور منتقم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می کند و ندبه های ما را پر سوز تر و معنادار تر می کند. بطوری که هر کس لحظه ای از فضای سنگین و غریب مدینه و بقیع را لمس کرده باشد دعای فرج هایش رنگ و بوی ویژه و متفاوت خواهد یافت.

برای روشن تر شدن منظور اشاره ای کوتاه به بستر تاریخی این واقعه ضروری می نمایاند. پس از رحلت پیامبر نهال نوپای اسلام در معرض تهدید های بزرگ داخلی و خارجی قرار داشت و اندک تفرقه ای در داخل حکومت زمینه را برای دشمنان فراهم می ساخت و باعث می شد دیگر نه اثری از شیعه بماند و نه کل اسلام. درک دقیق این موقعیت امیرالمونین (علیه السلام) را بر آن داشت که دم فرو بندد و مبارزه ی منفی و نرم و دراز مدت را بر مخالفت علنی و رویایی مستقیم با حکومت غاصب ترجیح دهد. این سکوت علوی به صورت یک مکمل در کنار آن خروش فاطمی بهترین راهکار بود برای گذار از موقعیت حساس و بحرانی خاصی که در آن روزگار وجود داشت.

همین سیره ی درخشان و هوشمندانه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بار ها و بار ها شان و منزلت این بانوی بهشتی را در قالب احادیثی نورانی در مقابل چشمان کم بینای امت فراموشکار اسلام به نمایش در می آورد. در تبیین مقام ولای حضرت همین بس که در روایتی امام صادق (علیه السلام) در توضیح لیلة القدر آن را به فاطمة (سلام الله علیها) تفسیر می کنند. آری؛ به تعبیر استاد و پدر بزرگوارم در تفسیر سوره ی مبارکه ی قدر و توضیح این روایت همانگونه که قرآن کریم در لیلة القدر نازل شده است یازده قرآن ناطق از دامن مطهر حضرت بتول به دنیای بشریت نازل شده است. در روایتی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بیان شان بالای حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند وقتی او در محراب عبادت می ایستد و نورش در عرش خدا نورافشانی می کند خداوند به ملائکه اش می فرماید من شما را شاهد می گیرم که شیعه این بانو از آتش در امان هستند. توجه به مفهوم شیعه ما را متوجه این معنا می کند که امان از آتش مشروط به پیروی از ایشان و التزام به سیره ی حضرت می باشد و بی شک یکی از پر جلوه ترین سیره های فاطمی دفاع از ولایت و ولایت مداری بانو است.

این جاست که راه محبین و شیعیان واقعی از مدعیان دروغین جدا می شود. یعنی آن هنگام که کیان ولایت در خطر است هر کس که سینه ی خود را سپر بلا ها نکند ادعایی بیش ندارد. و این که در زمان غیبت و ولایت فقیه هر گاه شعار های ضد رهبری شنیدیم و خون هایمام به جوش نیامد و جان های ناقابلمان را فدای ولایت نکردیم بویی از محبت زهرا (سلام الله علیها) نبرده ایم و چراغ عشق فاطمی در تاریکی دل هایمان روشن نشده است. شیعه ی فاطمه (سلام الله علیها) هیچگاه قدمی از ولی امر عقب نمی ماند و قدمی هم جلو تر نمی گذارد. هر زمان که صلاحدید ولایت بر جهاد باشد جامه ی رزم به تن می کند و هر گاه بر سکوت باشد شمشیر خود را در غلاف به امید روز انتقام نگه می دارد. و این است معنای سیره ی ام ابیها (سلام الله علیها) همانگونه که در مناجات شعبانیه می خوانیم: "المتقدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق".

اما گویی نام فاطمه را با مرکب غربت نوشته اند. چه در زمان حیات نورانیش و چه بعد از آن. منزلت فاطمه ناشناخته است. قدر او مجهول است. تاریخ زندگیش در معرض سیاست سانسور مغرضین قرار دارد. قبر او مخفی است. حتی زمان شهادتش هم در هاله ی ابهام قرار دارد. و حتی ذکر او هم غریب است. یعنی بخاطر شرایط ویژه ی جهان اسلام با خیال راحت و بدون محدودیت نمی توان مصیبت آن بانو را بازگو کرد. و سرانجام کار شیعه ی داغدار این است که در غربت غیبت بغض کهنه ی خود را پشت دعا های فرجش و ندبه هایش مخفی کند و به انتظار فرزند غیور حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنشیند تا ببیند کجا زانو می زند و برای مادر مفقودالاثرش فاتحه می خواند!

محمد عابدینی
1390.2.6