سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

تنش مقدس

دکتر جلیلی روز سه شنبه در جمع مردم قم به نکته ای کلیدی اشاره کرد که در عین نشان دادن شجاعت نزدیکی بیش از پیش تفکر سیاسی وی به تفکر ناب اسلامی را نشان داد. در حالی که برخی از نامزد های ریاست جمهوری در این روز های داغ انتخاباتی با مطرح کردن شعار های مردم پسند سعی در جلت توجه و رای مردم دارند دکتر جلیلی با طرح صادقانه و بی پروای شاخصه های اصیل تفکر ناب انقلابی و اسلامی چهره ای روشن و صریح از دیدگاه های سیاسی انقلاب اسلامی را به نمایش می گذارد.

تنش زدایی از جمله شعار های آشنایی است که در این انتخابات و ادوار گذشته بار ها از زبان کسانی شنیده شده است که با مطرح کردن آن نوید آرامش بین المللی و امنیت دیپلماتیک را به مردم می دهند و با نشان دادن تنش های سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی در عرصه ی روابط خارجی مخصوصا با آمریکا و شماری از دولت های اروپایی برقراری آرامش و ثبات در این زمینه را به جامعه مژده می دهند. اما نگاه محققانه، کارشناسانه و واقع بینانه نشان دهنده ی این حقیقت است که در ورای ظاهر زیبا و دلپذیر این شعار واقعیتی تلخ و خطرناک وجود دارد که منافع و استقلال ملی را مورد تهدید قرار می دهد.

تنش زدایی یا تعابیر دیگر آن مانند مبارزه با خشونت خود عبارتی پارادوکسیکال و متناقض نما است که خودش خودش را نقض می کند. یعنی تنش زدایی به معنای مطلق در نهایت منجر به ایجاد و توسعه ی تنش می شود. برای روشن تر شدن مطلب باید این شعار و سردهندگان آن را تا حدودی مورد واکاوی قرار داد.  باید از کسی که شعار نفی خشونت و تنش می دهد پرسید تا چه اندازه پای این شعار می ماند و به آن پایبندی دارد؟ به بیانی دیگر حاضر است چه اندازه در راستای از بین بردن خشونت ایستادگی و هزینه کند؟ آیا این افراد التزام عملی نیز به این شعار دارند یا صرفا از آن به عنوان عاملی در راستای جلب توجه مردم و در نتیجه تصاحب آرای آنان استفاده می کنند؟

کسی که به این سوال پاسخ مثبت دهد ناگریز باید بپذیرد که در عالم واقع همیشه خشونت و تنش با گفتگو و مذاکره قابل حل نیست. مثال بارز این حالت جنگ تحمیلی عراق به جمهوری اسلامی است که تنشی عظیم بود و به حکم بدیهی عقل مذاکره و گفتگو هیچ کارکرد و تاثیر مثبتی در رفع آن نداشت و تنها راه مقابله با این تنش دفاع همه جانبه بود که طبیعتا این دفاع از نظر تنش بودن تفاوتی با حمله عراق نداشت. هم حمله ی عراق تنش بود و هم دفاع جمهوری اسلامی. حمله ی عراق تنشی بود که برای از بین بردن آن چاره ای جز تنشی دیگر به نام دفاع مقدس وجود نداشت. پس تنش در جای خود و زمانی که در مسیر تحقق آرمان های الهی و دفاع از کیان اسلامی قرار بگیرد می تواند مقدس هم باشد!

حالا فرض کنید شعار تنش زدایی در دوران دفاع مقدس می توانست چه اثرات مخرب و ویرانگری را متوجه منافع ملی و استقلال جمهوری اسلامی کند و در نقطه ی مقابل تنشی به نام دفاع مقدس در جبهه های نبرد چگونه توانست همه ی این تهدید ها را برطرف و تنش ها را از بین ببرد. آری! خیلی وقت ها تنش را فقط با تنش می توان درمان کرد. لذا شعار تنش زدایی به صورت کلی شعاری نادرست است که نه تنها در راستای حفظ منافع ملی کارکرد صحیحی ندارد بلکه تهدید های بسیار ویرانگری را نیز متوجه کشور می کند.

نفی مطلق تنش عملا منتهی به رشد تنش می شود و مبارزه با تنش و خشونت گاهی فقط از راه خشونت و تنش ممکن است. وجود ابوابی نظیر امر به معروف و نهی از منکر -در مراتب بالای آن- و جهاد در گفتمان اسلامی دلیل روشنی بر غیردینی بودن این شعار دارد. باید توجه داشت که این شعار و این نوع نگاه در واقع منجر به ایجاد دیپلماسی و سیاستی واداده و منفعل خواهد شد که در مقابل هر تنش و تهدیدی با پناه بردن به این شعار از بخش از منافع ملی چشم پوشی و با این نرمش بیجا زمینه را برای توسعه ی تهدید و تنش مهیا خواهد کرد. روندی که در سال های تسلط گفتمان اصلاحات بر دیتگاه دیپلماسی و شورای امنیت شاهد آن بودیم و تبعات بسیار منفی آن سرانجام موجب اعتراض و ورود مستقیم مقام معظم رهبری به این ماجرا داشت.

البته باید توجه داشت که تعبیر تنش زدایی با تنش گریزی متفاوت است. مسلما تا جایی که امکان داشته باشد حل دعاوی و مناقشات از راه دیپلماتیک و گفتگو های سازنده بر راه های تنش آمیز رجحان دارد و هزینه های کمتری را متوجه کشور می کند. اما این مفهوم با تنش زدایی و انکار کامل تنش کاملا متفاوت و بیگانه است.

شعاری که دکتر جلیلی جایگزین این شعار نادرست کرد تهدیدزدایی بود. تهدید زدایی به این معناست که سیاست خارجی و مشی دیپلماتیک کشور باید به گونه ای باشد که در مقابل تهدید هایی که متوجه منافع ایران است خاصیت بازدارندگی داشته باشد و با نگرشی شجاعانه مبتنی بر آموزه های ناب دینی در زمینه ی ارتباطات و تعامل بین المللی با هر تنش ، خشونت و تهدیدی ولو با ابزار تنش و تهدید مقابله کند. این اتفاقی بود که در سال های دبیری دکتر سعید جلیلی در شورای عالی امنیت ملی رخ داد و به حق از نقاط قوت دولت دکتر احمدینژاد بود که بار ها مورد تایید مقام معظم رهبری نیر قرار گرفت. ما نیز با حمایت و دادن رای به دکتر جلیلی به دنبال تداوم این نگاه و عملکرد درخشان در سیاست های خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران و تحقق منویات ولایت فقیه در این راستا هستیم.

محمد عابدینی

1392/3/9


نامه ای که ننوشتید

سرکار خانم مصطفوی سلام علیکم

امروز چهارشنبه اول خرداد هزار و سیصد و نود و دو نامه ای از طرف شما خطاب به رهبر معظم انقلاب در خبرگزاری ها منتشر شد که بنده به عنوان طلبه ای کوچک این چند سطر را دلسوزانه و محترمانه به عنوان پاسخ خدمتتان عرضه می کنم. امیدوارم که مورد توجه و عنایت شما قرار بگیرد. 

ممنون که برای رهبر نامه می نویسید و صد البته ممنون که راه و چاه را به ولی فقیه نشان می دهید. نوشته اید همان روزی که امام صلاحیت حضرت خامنه ای را تایید فرمودند صلاحیت آقای هاشمی را هم مورد تایید قرار دادند. منتها این حضرت خامنه ای بود که مورد توجه خبرگان قرار گرفت و لذا شما در مورد صلاحیت آقای هاشمی برای رهبری سکوت فرمودید. و لابد بعد از این همه سال و در این روزگار غریب که تفکر و هواخواهان آقای هاشمی در قابل حضرت خامنه ای صف کشیده اند و هر از چندی در شیپور های جنگ و فتنه می دمند بهترین فرصت را برای بیان این مطلب پیدا کرده اید که بگویید اگر حضرت خامنه ای رهبر است آقای هاشمی هم در همان جایگاه است و از نظر امام تفاوتی میان این دو نبوده و لابد نیست!

سرکار خانم! نوشته اید مدعی نیستید آقای هاشمی امروز همان آقای هاشمی دیروز است. و در ادامه گفته اید البته همه تغییر کرده اند. همه تغییر نکرده اند بانو! خیلی ها در خط امام و رهبر مردانه مانده اند و خیلی ها هم در راه امام و رهبر مردانه رفته اند و صد البته خیلی ها هم نامردانه راهشان را جدا کرده اند. همان هایی که در راه امام و رهبر مانده اند امروز دارند خون دل می خورند از دست آقای هاشمی و دوستانش که دارند خون می کنند دل امام و دل رهبر را. از حال و احوال مردم هم اگر پرسیده باشید صف های طولانی در انتخابات های متعدد و مشت های گره کرده در راهپیمایی های مختلف گواهی می دهد که قاطبه ی امت هنوز بر سر آرمان های امام و رهبر ایستاده اند. پس همه را به یک چشم نبینید و به یک چوب نرانید!

حضرت بنت الامام! از قول امام نقل کرده اید که حضرت خامنه ای و آقای هاشمی اگر با هم باشند خوب اند. و حالا و در این شرایط به حضرت خامنه ای نامه نوشتید و به ایشان تذکر داده اید که مواظب باشید بینتان فاصله نیفتد. حضرت بانو! سال 88 که آقای هاشمی با آن نامه ی سرگشاده و بدون سلام و سرشار از بی پروایی و خط و نشان کشیدن خطاب به حضرت خامنه ای بنزین روی آتش فتنه ریخت شما خودکار در دسترستان نداشتید یا کاغذ خدمتتان نبود تا این نامه را برای آقای هاشمی بنویسید و به ایشان بگویید به فرموده ی امام از حضرت خامنه ای جدا نشود؟! شما که اصرار دارید بگویید آقای هاشمی هم از نظر صلاحیت برای رهبری هم پایه ی حضرت خامنه ای است. ولی بر مبنای این فرض اشتباه هم به هر حال ردای رهبری را بر دوش حضرت خامنه ای گذاشته اند و این آقای هاشمی است که باید در خط رهبر بماند و راهش را از او جدا نکند! نه این که رهبر برود دنبال آقای هاشمی و مواظب باشد از ایشان فاصله نگیرد! ظاهرا نامه را به جای مجمع تشخیص مصلحت اشتباها به بیت رهبری ارسال فرموده اید!

خانم مصطفوی! مثل همیشه آبروی نظام و انقلاب را به آقای هاشمی گره خورده پنداشته اید. ولی سفر سی و چند ساله ی کاروان باشکوه انقلاب بار ها و بار ها ثابت کرده که پیاده شدن مسافران هر چند قدیمی اش در نیمه ی راه خللی در عزم راسخ مسافران راستین آن ایجاد نخواهد کرد و این کاروان با شکوهی دو صد چندان راه پر فراز و نشیب خود را به سمت کرانه های ظهور ادامه خواهد داد! این آقای هاشمی و دوستانش هستند که باید مواظب باشند و با تذکرات خواهرانه ی شما و بزرگوارانی مثل شما متنبه شوند تا از این کاروان جا نمانند و آبرویی که به واسطه ی این انقلاب و خون شهدا به دست آورده اند از دست ندهند. و صد البته ما و همه ی دوستداران امام و رهبر و انقلاب همچنان برای همسفر ماندن ایشان با این کاروان باشکوه دعا می کنیم و هیچ وقت از جدایی ایشان از مسیر رهبر و انقلاب خوشحال نخواهیم شد.

سرکار خانم مصطفوی! در پایان ولی فقیه را از خطر دیکتاتوری انذار داده بودید و تقاضای بررسی مجدد صلاحیت آقای هاشمی را مطرح کرده بودید. ما از تصمیم رهبر عزیز مطلع نیستیم و این تصمیم در مورد تقاضای شما هر چه باشد روی چشم های ما خواهد بود. ولی یادتان باشد معنای واقعی و دقیق دیکتاتوری همین است که یک شخص به واسطه ی خدمات و سوابق درخشان و نیمه درخشانش بخواهد در مقابل جمهوریت و یا اسلامیت نظام و در یک کلمه قانون مقاومت کند و با استفاده از اهرم های مختلف و ایجاد فشار خود را به نظر قانون تحمیل کند! نظر قانونی شورای نگهبان در مورد آقای هاشمی روشن بود. از نظر این شورای قانونی و قانون مدار آقای هاشمی واجد شرایط لازم برای نامزدی ریاست جمهوری تشخیص داده نشده اند و مقابله با ایجاد دیکتاوری که خودتان به آن توجه کرده اید اقتضا دارد با احترام به این نهاد قانونی و تشخیص آن سر تسلیم در مقابل قانون اساسی جمهوری اسلامی فرود بیاورید و مصلحت نظام را بر مصلحت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مقدم بدانید!

و من الله التوفیق

محمد عابدینی

1392/3/1

نامه ی خانم مصطفوی به رهبر معظم انقلاب


برای پدربزرگ

دلم عجیب گرفته ست آسمان ابری ست
کنار سفره ی ما جای یک نفر خالی ست

اتاق کوچک او ساکت است و من با رشک
به تخت خالی او خیره می شوم با اشک

و پیرمرد به دستش عصای ایمان بود
همیشه روی لبش آیه های قرآن بود

نخواست تا که زمینگیر این قفس بشود
و با غریبی این شهر همنفس بشود

. . .

پدربزرگ خدا بی سوال خواهد داد
به جای پای شکسته دو بال خواهد داد

محمد عابدینی
1392/2/7


پی نوشت:
این پیرمرد دوست داشتنی پدربزرگ مادری من بود که روز های اول سال با پایی شکسته آسمانی شد
و ... فاتحه ای ... و صلواتی 


خنده های خاک آلود

پـلـکی زدی، دار و نـدارم را گرفتی
آرامش و خـواب و قـرارم را گرفتی

یک عـمر مردم اشک در چشمم ندیدند
بـا تــار گــیــسـویـی وقـارم را گـرفـتـی

من را از عمق خنده های خاک آلود
بـیـرون کشیدی و غـبـارم را گرفتی

با گندمی از من بـهشتم را گرفتی
اردیـبـهـشـتـم را، بـهـارم را گرفتی

در خلسه ی موسیقی آرام چشمت
از دسـت های تـیـره تـارم را گـرفتی

جانم پرید از بام جسمم ساده، انگار
از شانه های خسته بـارم را گرفتی

محمد عابدینی
1392.1.19